اگرخاطرخواه زیاد داری ...
معنیش این نیست که فوق العاده بی نقصی...
شاید خیلی ارزون قیمتی...!
اگرخاطرخواه زیاد داری ...
معنیش این نیست که فوق العاده بی نقصی...
شاید خیلی ارزون قیمتی...!
وقتی دستــان تو
در دستان من باشــد
دسـت را می بازم
حتی اگر تمام حکـــــم های دل
در دست مـن باشد ...
בم از بازی حکم میزنی!
בم از حکم בل☽♡☾میزنی!
پس به زبان “قمار” برایت میگویم!
قمار زندگی را به کسی باختم ڪﮧ “تک” “בل” را با “خشت” بریـב!
باخت ِ زیبایی بوב!
یاב گرفتم به בل ، “בل” نبندم!
یاב گرفتم از روی “בل” حکم نکنم!בل را بایـב بُــر زב جایش سنگ ریخت ڪﮧ با خشت تک بــُری نکننـב
تابلو؛نقاش راثروتمندکرد
شعرٍشاعربه چندزبان ترجمه شد!
کارگردان جایزه هارادرو کرد....
وهنوز سرهمان چهارراه واکس میزند...
کودکی که بهترین سوژه بود!
فعلا در این زمان و موقعیت از چیزی نمی ترسم
و نخواهم ترسید...فقط از اعماق وجودم،حس
به یک ترس می کنم...ترس از فردا
ترس از اینکه وقتی فردا پا به کافه سیگار می گذارم
با چیزی جز یک مخروبه که سیگارهایش کف آن،نخ به نخ
له شده باشند به زیر پای آدمهایی زورگو و متظاهر و ریاکار
رو به رو نشوم...در اصل یک منظور پشت این ترس هست
عجیب هست اما غیر قابل تحمل
یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم
حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند،
نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم
هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست
نمی تواند با دیگران مهربان باشد
همه پستا عاشقانه بود، منم که عاشق لامبور
خو این پستو گذاشتم
هنوز هم كسی نمیداند:
چوپان قصه ها
دروغ میگفت تا...
.
تنهایی هایش بشكند
آی مردم
گرگ گوسفندهای مرا هم خورد
تعداد صفحات : 9