گاهـی آنقـدر دلـم از زندگـی سیرمیشـود
کـه میخـواهم تـاسقف آسمـان پرواز کنـم ...
و رویـش دراز بکشـم آرام و آسـوده ...
مثـل مـاهـی حوضمـان که چـند روزی است روی آب است ...
گاهـی آنقـدر دلـم از زندگـی سیرمیشـود
کـه میخـواهم تـاسقف آسمـان پرواز کنـم ...
و رویـش دراز بکشـم آرام و آسـوده ...
مثـل مـاهـی حوضمـان که چـند روزی است روی آب است ...
اونی که سکته ی قلبی کرده مُرده
اونی که سکوت قلبی کرده مُرده تر …
تو برو ، من هم برای اینکه راحت بروی میگویم : باشد ، برو خیالی نیست …
اما کیست که نداند بی تو تنها چیزی که هست خیال توست !
کـبریت را هم بخواهی روشن نگــه داری
وقتی نسیمی می وزد
آن را بین دستانت پنهان می کنــی
اینجـا در شهــر ما نگاههای آلوده طـــوفانی به پا کرده است.
چگونه روشنایــی خود را حفظ میکنی؟
زن، زندگیست
و
مرد، امنیت
و چه خوب می شود وقتی
مردی تمامِ مردانگیش را
خرجِ
امنیتِ زندگیش كُند
و چه زیبا می شود وقتی زنی
تمامِ زندگیش را
خرجِ
غرورِ امنیتش كُند .
بچه هاا همگی خسته نباشید
از
همگی ممنونم که به ما
کمک میکنن
خــــدای حـــنان من،
ممنون که گذشتـی ،
از هــــــــــر آنچه که بین من و تـــــــــــــــو گذشت...
چشمت را نبند !
این چشم بندی های تو
جهانم را محو می کند...
اگر دري ميان ما بود
ميكوفتم
درهم ميكوفتم
رفتی
درست زمانی که
دوست داشتنت را اعتراف کردم
و هنوز مانده ام چرا همه معشوقها
میروند
به
راهی -
به امید کسی -
که شاید قرار نیست
اصلا باشد
تعداد صفحات : 9